سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















وقایع اتفاقیه!!!

سلام.

امروز مثل هر روز رفتم به محل کار و تا حدود ساعت 10 همه چیز به خیر و خوبی می گذشت که... :

روی نمابر اتاقمون ابلاغ انتقال مسؤول امور مالی اداره به یک مرکز دیگه رسید! خیلی عجیب و باور نکردنی بود. آخه در هر جا به جایی ای (البته این مورد رو اگر بگم عزل بهتره! آخه ایشون رو به سمت مسؤول امور مالی یک مرکز کوچک تر که از نظر تشکیلات سازمانی چند رده پایین تر از اداره ی ماست منصوب کردن.) حداقل با رییس اداره مشورت می شه که یا او راضیه؛ یا این که اگر تصمیم قطعی از بالا باشه، راضیش می کنن! به هر حال از قبل باخبره! اما این جا به جایی امروزِ این بنده خدا رو هیچ کس اطلاعی نداشت و همه متعجب شده بودن. حالا جریانات حاشیه ایش بمانَد. اما چیزی که از اون وقت فکرم رو مشغول کرده، اینه که چقدر بعضی از ما انسان ها ضعیفیم. وقتی میز بزرگتری بهمون دادن، میز کوچیکه رو فراموش می کنیم و منتظر میز بزرگتریم! حتی اگه مستحقش نباشیم.  
                      
                       کاش چیزی شبیه این گل از ما بر روی میزهامون بمونه...
نمی دونم چرا یادمون می ره که ما حتی عُمرمون هم محدوده و بالاخره دیر یا زود رفتنی هستیم؛ این سمت و منصب ها که دیگه جای خود داره. کاش کمی به خودمون بیایم. هیچ کس هیچ وقت تمام عمرش مسؤول نمونده؛ اما یک چیز همیشه از هرکسی که هرجایی اومده و رفته، باقی مونده و اون کارنامه ی عملشه و نام نیک و خدای نکرده بد. حالا که هیچ چیز جز همین پایدار نیست، بهتره هرجا که قرار می گیریم، اول متوجه ی همین باشیم. إن شاءالله.
(جمله ی روی عکس ر وبخونید!!!)


نوشته شده در دوشنبه 87/5/7ساعت 2:16 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak