سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















وقایع اتفاقیه!!!

سلام.

چند روز پیش نامه ی انتقال تلفنچی محل کار بنده به دستمون رسید به همراه ابلاغ شروع به کار یک نفر دیگه. بنده از قبل در جریان این جابه جایی بودم و می دونستم اون فرد جدید روشندله. جالبه که بدون آزمون استخدامی و مراحل گزینش و ... تونسته در عرض مدتی کمتر از یک ماه به صورت قراردادی وارد سازمان بشه و شروع به کار کنه. جریان از این قراره که این بنده خدا، از مدیرعامل سازمان وقت می گیره و خلاصه نظر موافق ایشون رو جلب می کنه و با توصیه نامه ای برمی گرده پیش مدیر درمان استان ما و بالاخره مشغول به کار می شه. با دیدن ایشون به این فکر می کردم که چه زیادند انسان های سالمی که به علت کاهلی خودشون دچار فقر شدن و خودشون و حتی فرزندانشون در کمال صحت و سلامت به تکدی گری مشغولند و کسانی هم مثل این همکار جدید ما ... . ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟؟؟ خدا کمک کنه که نه تنها در مسائل مادی بلکه در هیچ موردی، بی دلیل ناامید نشیم و از زیر بار مسؤولیت شونه خالی نکنیم.

***

پی نوشت:

- امسال هم عید فطر عازم زادگاه شدیم؛ اما این بار برای رفتن پیش بابایی! اون جا که بودیم به یاد آوردم که عید فطر سال قبل بعد از بازگشت از زادگاهمون که این پست رو نوشتم، هیچ وقت تصورش رو هم نمی کردم که عید فطر بعد باید برای زیارت مزار بابایی خودم به آرامگاه زادگاهم برم. چه دنیای بی وفایی!

- امروز مشورت با عزیزی باعث شد که جای مناسبی برای قرار دادن یک وسیله ی ضروری که به علت کمبود جا از خریدش صرف نظر کرده بودیم، پیدا بشه و کلی از مشکلات ما کاسته بشه. این از برکات همون صله ی رحمی هست که اینجا گفتم.


نوشته شده در یکشنبه 87/7/21ساعت 3:24 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak