سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















وقایع اتفاقیه!!!

سلام.

مدتیه که دوستان عزیزی از این وبلاگ بازدید می کنن و با نظراتشون هم دلگرمی و انرژی بیشتری می دن و هم ما رو شرمنده ی خودشون می کنن. به هر حال به دوستان مجازی ما اضافه شدند و حقی به گردن ما افزوده شده. امیدوارم بتونم از عهده ی این حق بربیام و مدیون این دوستان نادیده چشم نشم.

اما خب اضافه شدن چند بازدید کننده ی جدید به این وبلاگ، توقعاتی رو هم از اون طرف ایجاد می کنه. مثل این که بنده هم به رسم ادب و هم به رسم دوستی باید از وبلاگ های این عزیزان بازدید کنم و برای اطلاع اون ها از خوندن مطالب خوبشون کامنتی هم بذارم. یا مثلن این که این بزرگواران از سر لطف، تذکر می دن که خب یه چیزی بنویس دیگه!

به همین علت لازم دیدم نکاتی رو بگم که خدای ناکرده کسی از بنده دلگیر نشه.

اول این که این وبلاگ، از روز تاسیس، دو نفره بوده و قرار بنده و جناب امیرکبیر بر این بود که یکی در میان، این جا رو به روز کنیم. دلمون می خواست حداقل ماهی دو بار به روز بشیم. کار سختی هم نبود. اوایل هم بد نبود و آمارمون بالاتر از 2 پست در هر ماه بود؛ اما کم کم جناب امیر مشغله هاشون زیاد شد و فرصتی برای نوشتن نداشتن. بالطبع، بنده هم که از اول با شور و شوق داشتن یک وبلاگ دو نفره شروع کرده بودم، دل و دماغی برام نموند و کمی بی انگیزه شدم و اگر نبود که از نیمه رها کردن کاری به شدت بیزارم، این جا رو رها می کردم. اما خب چون شروع کرده بودیم، نمی شد ادامه نداد و همینه که حالا  تعداد نوشته های بنده بیش از 3 برابر نوشته های جناب امیرکبیره.

دوم این که بنده به جهت شاغل بودنم ترجیح می دم زمانی رو که به خونه میام، همراه همسرم باشم. این خصوصیت البته بحمدلله در هر دوی ما هست و کمتر پیش میاد که برای ساعات با هم بودنمون، برنامه ی جداگانه ای داشته باشیم. به همین علت ساعات منزل هم به کارهایی می گذره که هر دومون با هم باشیم. بنابراین ساعاتی که بنده می تونم در کل به نت اختصاص بدم، خیلی محدوده و دلیل مهم دیگه ی بنده برای دیر به روز کردن و یا ننوشتن کامنت در وبلاگ عزیزان، همینه.

به هر حال از آشنایی با دوستان جدید و مذهبی ام خیلی خوشحالم و امیدوارم این دوستی فعلن در نت و ان شاءالله در آینده ی نزدیک در فضای حقیقی تداوم داشته باشه تا بتونم از نظرات ارزشمند این بزرگواران استفاده کنم.

همین!

***

پی نوشت:‏

- به فرزندانی که از تاریخ ... تا ... به دنیا بیان و اسمشون خاطره باشه، هدیه می دن!!!! به نظر شما دردناک نیست؟ به کجا چنین شتابان...؟؟؟


نوشته شده در دوشنبه 89/1/16ساعت 5:51 عصر توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak