وقایع اتفاقیه!!!
امسال با توجه به تصادف و شکستگی لگن پرستار پسرکم و عدم توانایی در نگه داری بچه و پیدا نشدن پرستار مطمئن و خوب دیگه ای، تصمیم گرفتیم شازده رو به مهدکودک بفرستیم. البته تصمیم ما واسه دو روز یا نهایتن سه روز در هفته بود و می خاستیم بقیه ی روزها رو با جناب امیرکبیر تقسیم کنیم و برنامه ی محل کارمون رو تغییر بدیم که بچه اذیت نشه. با مشورت های طولانی و بسیار زیاد با یکی از دوستان با تجربه در این زمینه و یکی از مسوولین مهد، متوجه شدیم که نیمه وقت مهد بردن، در این سنین آسیب های زیادی به بچه می زنه و قرار شد تمام وقت به مهد بره. ضمن این که اون مشاور گفتن که از 2 سالگی به بعد، مهدکودک ارجحیت داره به پرستار. پسرک ما هم که به نظر خودمون شدیدن احتیاج به مهد داره. به هر حال دیروز واسه ثبت نام ازمون یه سری مدارک خاستن مثل عکس و کپی شناسنامه و ... . حس خیلی خیلی عجیب و شیرینیه وقتی اولین بار می خای کوچولوت رو در جایی ثبت نام کنی. البته خب قبلن هم واسه گرفتن گذرنامه ش ازمون خاسته بودن این مدارک رو؛ اما ثبت نام در جایی خیلی متفاوته. احساس می کنی بچه ت دیگه کم کم داره بزرگ می شه. تا باد چنین بادا!
Design By : Pichak |