سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















وقایع اتفاقیه!!!

سلام.

روز شنبه خبردار شدم که یکی از اساتید بزرگ، به دلیلی دعوت یکی از جلسات قرآن خونی ماه مبارک خانم ها رو قبول کردن و قراره صبح امروز، برن اون جا و صحبت کنن. از اون جاییه که صحبت های این بزرگ به خصوص در موضوعی که قرار بود سخنرانی کنن، بسیار ناب و کم نظیره، تصمیم گرفتم به هر صورتی که هست شرکت کنم. صبح طبق معمول رفتم محل کارم و تا دوستان زحمت کشیدن و اومدن دنبالم، کمی کارهام رو انجام دادم. بالاخره رفتیم. کمی زودتر از ساعتی که قرار بود رسیدیم. خانم های یک محله؛ که از هر سنی بودن. و البته خانم های جوان هم زیاد دیده می شد الحمدلله. طبق رسم این نوع جلسات، همه باید بالاخره چند آیه رو بخونن. یکی مشغول تلاوت بود و خانمی میکروفون به دست، اشکالات رو تصحیح می کرد. بعد از خوندن 3 نفر، نوبت به خودشون رسید. همون خانم مصحح (!). لحن زیبایی داشتن اما بدون اغراق در 10 آیه ای که خوندن، بیش از 15 غلط داشتن... . و جالب تر این که یکی از دختر خانم های جوان جمع که تقریبا کم سن تر از همه بود، به ایشون تذکر می داد.

دو نکته خیلی اذیتم کرد:

 1- وا اسفا... بدا به حال ما که این همه از قرآن دم می زنیم، اما هنوز روخوانی اون رو هم بلد نیستیم. با این اوصاف این که توقع داریم حرف ها و استدلالهامون رو بپذیرن، توقع بی جاییه!

2- با ادای احترام به همه ی بزرگترها که زیاد به گردنم حق دارند، این غرور و اعتماد به نفس زیاد از حدی که در بعضی با تجربه هامون دیده می شه،  باعث می شه جوان ها نتونن اون طور که باید، توانایی هاشون رو بروز بدن. مثلا در جریان امروز، می تونستن همون دختر خانم رو به عنوان مصحح بپذیرند. اما... .

به هرحال الحمدلله و المنه امروز روز پرباری بود. خدا همه ی اساتیدی رو که برای اعتلاء و دفاع از اسلام تلاش می کنند، سالم حفظ کنه تا بتونیم از وجودشون بیشتر استفاده ببریم. ان شاءالله.


نوشته شده در سه شنبه 86/7/17ساعت 1:26 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak